در کشوری زندگی میکنیم که بیش از ۱۰ میلیون ایرانی با نوعی از معلولیت زندگی میکنند؛ عددی که نهتنها بزرگ، بلکه تعیینکننده در ساختار اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی کشور است. اما در ساختار سیاسی ایران، سهم این جمعیت چند میلیونی تقریباً صفر است.
سهمی که نه از سر ناتوانی این قشر، بلکه ناشی از غفلت ساختاری و تبعیض پنهان است. تا امروز، نه وزیر معلولی داشتهایم، نه استاندار، نه نمایندهای شناختهشده که از دل جامعه معلولان برخاسته باشد. این یک خلأ ساده نیست؛ این یک نادیدهگرفتن مزمن و تاریخی است.
ساختار سیاسی ما، سالهاست به چهرههای همشکل، همزبان و همقدرت میدان داده، اما از تنوع انسانی و توانمندیهای متفاوت، گریزان بوده است. حضور افراد دارای معلولیت در سیاست، نه تنها ممکن، بلکه ضروری است. کشورهایی مانند کانادا، بریتانیا، آمریکا و حتی اسرائیل، سالهاست از سیاستمداران معلول در سطوح بالا استفاده کردهاند. ما چطور؟
آیا وقت آن نرسیده که در احزاب، شوراها، مجلس و دولت، رمپ بسازیم نه فقط برای عبور ویلچر، بلکه برای عبور تفکرهای تازه، انسانهای مقاوم، و نمایندگان واقعی یک قشر بزرگ؟
معلولان در ایران، نه فقط محتاج «کمکهزینه»، بلکه محتاج سهمی شرافتمندانه از قدرت هستند. اگر امروز از خود نپرسیم چرا هیچکدام از وزرا یا معاونان یا استانداران کشور از میان آنها نیست، فردا برای جبران دیر است.
صدای این جامعه بزرگ باید شنیده شود؛ نه به عنوان نماد، بلکه به عنوان تصمیمساز.
رامین فرجی – فعال رسانهای و سیاسی








اولین دیدگاه را شما بنویسید
ارسال دیدگاه